۱۴ مهر ۴۰۲

ساخت وبلاگ

وای بر من تو همانی که امیدم بودی؟

تو همان چشم سیه دلبر افسونگر من؟

هر چه کوشم مگر این حادثه باور نکنم

می دود یاد خطاهای تو در باور من

و پایان این ماجرا :)

___

ترم ۵ هم شروع شده و یکهفته ای میشه خوابگاهم

سشنبه با بچه ها رفتیم بام لاهیجان و ناهار و دوچرخه سواری

الآنم تو نماز خونه خوابگاهم

میام پشت یکی از میزا میشینم و با تمرکز به کارهام میرسم

کاری که مدتها بود دوست داشتم شروعش کنم و میشه گفت یکی از آرزوهام بود و انجام دادم

به شرط ثابت قدم بودن میام و می‌نویسم دربارش

قراره فردا بعد کلاسمون بریم آموزش پرورش برای داستان کارورزی مون

شونه سمت راستم حدود ده روزی میشه درد می‌کنه و الان دردش شدید تر شده شاید فردا برم دکتر

___

اون آدم هم برای من مرده ولی دلم برای کسی که بود تنگ میشه :)

۱۳ مهر رو همیشه یادم میمونه

گریه های دیشبم تو راهرو حموم خوابگاه

شکستن بغضم جلو دوستام

مرور خاطرات

____

مهم نی غرورمو پرپر کنی

کاش بشه فقط منو درکم کنی

دور قلبمو قفس کشیدم

سخته بعد تو برام نفس کشیدن

رفتی و طعم مرگو چشیدم

تکستات بعد تو عذابم میدن

امروز گذشت - مدرسه - رفقا - مسخره بازی...
ما را در سایت امروز گذشت - مدرسه - رفقا - مسخره بازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nsrr بازدید : 49 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 16:08