۲ مهر ۴۰۲ :)
مثل همیشه زمان از دستم در رفته
۸ روزه که با دختردایی م زندگی میکنم و خونه نرفتم ، از ۲۴ ام
مصاحبه ش هم روز ۲۸ ام بود و شکرخدا خوب بود
ان شالله هرچی خیره پیش بیاد
۷ ام هم عازم خوابگاهم :)
حقیقتا پشمام
باورم نمیشه
تموم شد تابستون ؟
خدایا نه نه نه
از خودم دلخور و عصبانیم
چرا استفاده نکردم از تابستونم
از اینهمه وقتی که داشتم
ناراحتم برا برنامههایی که داشتم و قرار بود باعث جلو افتادنم بشه
الان همون جایی م که پارسال بودم که ۳ ماه پیش بودم
و این اذیتم میکنه
کارایی که باید تو سکوت و خلوت انجام میشد ، بهترین فرصت رو از دست دادم
ولی خب کاری نمیشه کرد
خودمو میسپارم به جریان زندگی
خوابم میاد ، باید برم تو اتاق ولی سارا به کوچیک ترین سرو صدایی حساسه
حوصله غر زدن هاشو ندارم
اومده بودم اینور که یکم دوره ببینم که با اینستاگردی تایمم رفت و الآنم خوابم میاد حقیقتا
خریدهامو انجام ندادم ، دوره هام رو ندیدم ، فایل هارو مرتب نکردم
در واقع هیییچ نکردم
امیدوارم فردا و روزهای بعدیش ، مفید تر باشم و آماده فصل جدید زندگی
ترم ۵ ، کارورزی ۱
تجربه های جدید
پاییز
شب بخیر
+ از سرم نمیره عشق تو ...
امروز گذشت - مدرسه - رفقا - مسخره بازی...برچسب : نویسنده : nsrr بازدید : 69